عینک زنانه اپیروس به همراه کیف و دستمال اورجینال. طراحي بی نظیر و خیره کننده ويژه سال 2013، فوق العاده زیبا و شیک با کیفیت استثنایی برای اولین بار در ایران ...
قیمت : 38,000 تومان
خرید عینک زنانه , عینک اپیروس , خرید عینک دودی زنانه , بهترین عینک زنانه , عینک های شیک زنانه ,
نورانی شدن بهشت از نور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
چهره مقدس و ملکوتی فاطمه زهرا(س) در تاریخ اسلام آنقدر تابناک و روشن است که چندان به تحقیق و بررسی نیاز ندارد; اما با توجه به ایام شهادت آن بزرگوار شایسته است اندکی درباره فضایل حضرتش گفتگوکنیم. براین اساس، به سراغ روایات نورانی معصومان علیهم السلام می رویم تا بامقام و جایگاه آن حضرت در قیامت آشنا شویم.
کیفیت برانگیخته شدن
برانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناک آینده بشر است; زمانی که معصومان علیهم السلام همواره بدان می اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش می شدند. فاطمه(س) نیز چنین بود و بیشتر بدین زمان می اندیشید. فکر زنده شدن، عریان بودن انسانها در قیامت، عرضه شدن به محضر عدل الهی و... او را در اندوه فرو می برد. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:
«روزی پیامبرخدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناک یافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگینی؟
فاطمه پاسخ داد: پدرجان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم می دهد.
پیامبر فرمود: آری دخترم! آن روز، روز بزرگی است; اما جبرئیل از سوی خداوند برایم خبر آورد من اولین کسی هستم که برانگیخته می شوم; سپس ابراهیم و آنگاه همسرت علی بن ابی طالب(ع). پس . . .
در حالی ليست تيم ملی اعلام شد که خبری از بازيکنان ملوان نشد و کی روش به پديده ليگ نظری نکرد و به نوعی شايستگی تيم اسکوچيچ را ناديده گرفت
سيد چه خبر؟
خبر خاصی نيست و تفريحی با دوستانم تخته نرد بازی می کنم
وارد هم هستی؟
طوری بازی می کنم که هر کسی بلد باشد دو دست هم آوانس می دهم اگر جام بگذارند شک نکنيد اول می شوم. من در واليبال با پا (سپک‌تاکرا) و بازی «سنگ» که بازی محلی است تبحر خاصی دارم و حاضرم مسابقه هم بدهم
پس جز فوتبال بازيهای ديگری هم بلد هستی؟
برای سرگرمی و تفريح اين بازيها را ياد گرفته‌ام
چرا از پديده ليگ نماينده‌ای در تيم ملی به چشم ديده نمی شود؟
سليقه سرمربی است و من که نبايد پاسخ بدهم
اين که نشد جواب!
چه جوابی بدهم؟! مگر بازيکنان تيم ملی را من انتخاب کرده‌ام که بگويم چرا ملوان ملی پوش ندارد. سليقه سرمربی است و بايد احترام گذاشت
الان ذوب‌آهن در حال سقوط ملی پوش دارد ولی ملوان ندارد؟
دعوت قاسم حدادی فر که برای همه ثابت شده است و خانزاده نيز اميدوارم خوب باشد
به نظرت ملوان بايد چند سهميه داشته باشد؟
حداقل بايد دو نفر دعوت می شدند چون از خيلی ها بهتر بودند
چرا زارع نرفت دفاع بازی کند تا کی روش به تيم ملی دعوتش کند؟
مازيار با احتساب به جام‌حذفی شش مسابقه را به عنوان مدافع بازی کرد و عملکردش نيز خيلی خوب بود حال اين که دعوت نشد نمی دانم چه بگويم. زارع کار خودش را کرد و اين کی روش بود که بايد می ديد و دعوتش می کرد
گويا دراگان هم رفتنی است؟
نه. به نظرم صحبت‌های اوليه رضايت‌بخش بوده و احتمال ماندنش زياد است. اميدوارم که او بماند و تيم را هم آسيايی ببندند
ظاهرا تو و زارع نيز صحبت‌های اوليه را انجام داديد؟
از ما پرسيدند حاضريد بمانيد ما هم گفتيم بايد شرايط تيم را بسنجيم و ببينيم تيم چگونه بسته می شود. من دوست دارم تيم آسيايی بسته شود. چون برای فصل آينده از ملوان انتظار دارند
اگر بسته نشود چه کار می کنی؟
صحبت‌های آقای محجوب که گفته من از اسکوچيچ نيز بلند پروازتر هستم اميدوار کننده است و قطعا دراگان را نگه می دارند. حتی او دو بار قول داده و به قولش عمل کرده مثل بعضی ها نيست که حرف بزند و عمل نکند
مثلا کی؟
سال گذشته هدايتی آمد و خيلی هم قول داد و حرف زد اما عمل نکرد. او قبل از بازی با پرسپوليس در جام حذفی گفت اگر جام بگيريد من می مانم و پول می دهم همان شد که او بهانه پيدا کرد و رفت تا پشت سرش را نگاه نکند
چرا؟
او پرسپوليسی بود و همين الان هم دنبال پرسپوليس است. او اصلا دلش با ملوان نبود و همه حواسش به پرسپوليس بود
چرا رنگ پيراهن ملوان را عوض نکرد؟
در انزلی کسی جرات نمی کند رنگ پيراهن را عوض کند. غرور و غيرت انزليچی اجازه چنين کاری به هيچ شخصی نمی دهد
دوست داری بعد از دراگان امير قلعه‌نوعی سرمربی تيم شود؟
من بازيکن هستم و هر مربی بيايد برايم فرقی نمی کند هر چند او بيشتر استقلال را دوست دارد
اگر بيايد تو مشکل نداری؟
بيايد استقبال هم می کنم. چرا بايد مشکل داشته باشم؟
راستی چرا در انزلی به پژمان نوری توهين کردند؟
هواداران از پژمان انتظار داشتند. آنها انتظار داشتند چون من و زارع مانده بوديم، بايد او هم می ماند
ولی کاری کردند او برود؟
اتفاقا من و زارع بعد از پژمان قرارداد بستيم و می توانست بماند و قرارداد ببندد
حالا چون رفته بايد توهين کنند؟
توهين اصلا خوب و به هيچ عنوان قابل دفاع نيست ولی انزليچی ها به سه تيم داماش، پرسپوليس و استقلال حساس هستند پژمان هم برای اين سه تيم بازی کرده و به نوعی جای دفاع برای خودش باقی نگذاشته است. البته فراموش نشود او برای ملوان هم زحمات زيادی کشيده اما اين چيزها باعث شده از او استقبال نکنند
يعنی تو پيشنهاد داشتی نرفتی؟
چهار سال پيش آقای مرغوب از داماش تماس گرفت و پول خوبی هم دادند به رشت بروم ولی نرفتم از استقلال و پرسپوليس هم پيشنهاد داشتم اما قبول نکردم. يک سال هم رفتم ذوب‌آهن ملوان من را نخواست
به همه لقب داده‌اند ولی به تو لقب خاصی نداده‌اند!
همين که هواداران صدايم می کنند «جلال آقای گل» موهای تنم سيخ می شود. اين بهترين لقب است
پس در ملوان ماندنی هستي؟
من تنها يک آرزو دارم که با پيراهن ملوان يک جام بگيرم يا در آسيا بازی کنم
چرا در بازی با استقلال تو و زارع از هواداران نخواستيد به نوری توهين نکنند؟
هم من و هم زارع رفتيم سمت هواداران و آنها را به آرامش دعوت کرديم اما قبول نکردند!
کمیته انضباطی احکام اتفاقات دیدار ملوان
انزلی و استقلال تهران در انزلی را اعلام کرد.
به نقل از سایت رسمی فدراسیون فوتبال، در بازی ملوان انزلی و استقلال
تهران، تماشاگران منتسب به دو تیم و سید مهدی رحمتی دروازه بان استقلال
تخلفاتی را مرتکب شدند که کمیته انضباطی در این باره احکامش را پس از
گزارشهای ناظران داوری و انضباطی و همچنین بررسی های کامل زوایای پرونده
اعلام کرد.
بر اساس رای اعلام شده باشگاه ملوان بندرانزلی به دلیل فحاشی و پرتاب اشیا
توسط تماشاگران نسبت به تیم حریف و داوران با دریافت تذکر به پرداخت 7
میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شد.این رای قابلیت تجدید نظر خواهی در کمیته
استیناف را دارد.
باشگاه استقلال تهران هم به دلیل شعارهای غیراخلاقی تماشاگرانش با دریافت
تذکر به پرداخت 10 میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد که این رای قطعی است.
کمیته انضباطی رفتار غیر متعارف و نادرست مهدی رحمتی دروازه بان استقلال
را که در تحریک تماشاگران تیم میزبان موثر بوده تخلف محسوب و نامبرده را به
پرداخت 60 میلیون ریال جریمه نقدی محکوم کرد و به وی تذکر می دهد از این
به بعد با رعایت شئونات اخلاقی از هر گونه رفتار غیرورزشی پرهیز کند. این
رای در کمیته استیناف قابلیت تجدیدنظر خواهی دارد.
بر اساس گزارش ناظر، افراد غیرمسئول و ناشناس برخلاف مقررات در کنار زمین
رفت و آمد و تجمع داشته اند و علی رغم درخواست نماینده فدراسیون به ریاست
هیات فوتبال و نیروی انتظامی، همکاریها لازم را انجام نداده اند که مراتب
به جهت توجه به هیات فوتبال استان گیلان تذکر داده می شود.
کمیته انضباطی از حنیف عمران زاده و پژمان نوری بازیکنان استقلال تهران که
در طول مسابقه علی رغم برخی ناملایمات و برخوردهای ناشایست تماشاگران تیم
مقابل با خویشتن داری رفتار ورزشی جوانمردانه ای را به نمایش گذاشتند،
تقدیر و تشکر می کند.
کمیته انضباطی از میزشاد ماجدی سرپرست استقلال و مازیار زارع بازیکن تیم
ملوان بندرانزلی که برای آرامش در جریان مسابقه نقش موثری داشته اند تقدیر
به عمل می آورد.
کمیته انضباطی در حالی دروازه بان استقلال را با جریمه نقدی محکوم کرده است که عملا چراغ سبز را برای ادامه حرکات زشت بازیکنان این تیم پس از تبرئه تیموریان و رحمتی نشان داده است. این در حالی است که همین کمیته محسن بنگر بازیکن پرسپولیس را به دلیل نشان دادن حرکتی به مراتب قابل هضم تر با دست 3 جلسه از همراهی تیم خود محروم کرده بود.
الهی خدا لعنتتون کنه آقایون مسؤل
مرگ برمافیا 
تا کی بی عدالتی؟ 
آقایون یادشون باشه پرسپولیس 40 میلیون عاشق داره بلاخره یه روز آه شون میگیره
شمارو...
اگه شلوارش رو در می آورد هم مشکلی نداشت چون جریمش 10 تومن می شد
اجرای قانون - منشور و ... فقط برای پرسپولیسه ننگ به حسن زاده و دارو دستش ، خدا
پدر شاه حسینی رو بیامرزه
این حرکت زشت تر بود یا حرکت بنگر تازه رای بنگر همون شب اعلام کردن ولی این رای
بعد از چندین روز تاخیر ودست ااخر هم باشش تومن سرشو هم اوردن که قابل
تجدیدنظره بعد کثافت حسن زاده میگه استفرغی نیستم
یادتونه علیرضا حقیقی رو بخاطره یک عکس تو تمرینات چند جلسه محروم کردن ؟؟
اونوقت این یارو رو ٦ ملیون
من میگم به علت اینکه شلوارش رو پائین نکشیده ازش تشکر کنند و بهش جایزه اخلاق
هم بدند.واقعا که.اونوقت یادتونه سر شیث و نصرتی چه بلای سر پرسپولیس
آوردند؟وقتی میگند قلعه نوعی و تیمش مافیاند کسی باور نمیکنه.واقعا این رای نشون
داد فتل و قلعه نوعی برای قهرمانی دست به هر کاری میزنند و چه ابزاری هم توی
فدراسیون دارند.به نظر من یکی که کمیته انظبای با این رائیش ف نشون داد خودش هم
فاسده و باید یکی به فساد خودش رسیدگی کنه.
بمون ولی به خا طر غر و ر خسته ا م بر و ..
بر و و لی به خاطر دل شکسته ا م بمون ..
به موندن تو عا شقم ، به رفتن تو مبتلا
شکسته ا م ولی بر و ... بریده ا م ولی بیا ..
چه گیج حرف می زنم ، چه سا ده درد می کشم
ا سیر قهـــــر و آ شتی ... میون آ ب و آ تشم ...
چه عا شقا نه زیستم ، چه بی صد ا گریستم ...
چه سا ده با تو هستم و چه سا ده بی تو نیستم!
تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم ...
چه دیر عا شقت شدم ... چه دیرتر شنا ختم !
تو با منی و بی تو ا م .... ببین چه گریه آ و ره ..
سکوت کن سکوت کن ... سکوت حرف آ خره ..
ببین چه سرد و بی صد ا ، ببین چه صا ف و سا ده ا م
گلی که د و ست د ا شتم ... به دست با د د ا ده ا م ...
بمون که بی تو زندگی تقا ص ا شتبا همه ...
عذ ا ب د و ست د اشتن تلا فی گنا همه ...
"عبد ا لجبا ر کا کایی"
سنگ بزرگ را برداشت
دانستم که سنگ بزرگ علامت نزدن است....
اما وقتی سرم را شکست
فهمیدم حیف نون تابع هیچ قاعده و قانونی نیست
از خیلی نظرا تحملم کم شده. مثلا واقعا حوصله ی بعضیارو ندارم ولی کاری از دستم برنمیاد در موردشون چون
انقدرا قدرت ندارم... از رفیقای صمیمیم دروغ میشنوم... این باعث میشه ازشون بدم بیاد!
از ادمایی که میخوان اثبات کنن از همه بهترن بدم میاد... اگه کسی از بقیه بهتر باشه خودبه خود مشخص میشه لازم نیس اعلان علنی کنه... اخ خدایا... این مصائب زندگیو از رو دوش من بردار...
خیلی وقته که مطمئن شدم هیچ اتفاقی بی دلیل نمی افته ولی خیلی وقتام واقعا هیچ دلیلی واسه اتفاقا پیدا نمیکنم... مثلا حکمت حضور همین عجیب و غریب ها و غیر قابل تحملها تو زندگی!!!
ولی یه اتفاق خوب واسم افتاده... تو قلبمه... خیلی نمود بیرونی نداره ولی خوب...
همون اتفاق خوب بعضی وقتا تبدیل میشه به مشکل و اضافه میشه به بقیه مشکلات
انگار ما قرار نیس طعم ارامشو بچشیم تو زندگیمون
همیشه یه چیزی باید باشه که مثل تراکتور از رومون رد شه
راستی امروز اینجا زلزله اومد :))))))
راستی یه چیز دیگه... امروز تو ازماشگاه گلبولای سفید یکیو شمردیم از 2 برابرم بیشتر بود! فکر کنم سرطانی بود... اونم درگیرم کرده عجیب! موقع برگشتن سرویس انقدر شلوغ بود که سوار نشدم! بهم حس قطارای باربریه زمان جنگو میداد که باهاش یهودیارو میبرن به یه جای دور و بعدم هیچ غذایی بهشون نمیرسوندن تا بمیرن...با این تفاوت که اینجا کتکشون نزدن تا سوار شن! داوطلبانه سوار شدن!
الان من باکتری بخونم یا ایمنولوژی یا بهداشت یا تغذیه یا فیزیو؟ الان من چیکار کنم مقالمو کی تحویل بدم؟
واقعا اگر کسی تو زندگیش مشکی چیزی داره بیاد پیش من تا ببینه از اون بدترم وجود داره.
من یه چیز میخوام: آرامش ذهنی
دلم میخواد برم تو یه جزیره و فقط خودم باشم و خودش... دیگه ام هیچکی نباشه...
پاشم برم سوار سرویس بعدی شم تا جا نموندم...
خودخودت را
یادت را
اسمت را
اما
فقط قلبم پرشداز خط خط ی های عاشقونه
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو؟!
به لب رسیده جان کجایی؟
که برده طاقتم جدایی...
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم!
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که در ره تو من..
نفس بریده در گذارم!
مگر ندانی چو از تو دورم
بیراهه ای خموش و تار..بی عبورم
نمی توانم دگر برویم
که من اسیر این خزان تو به تویم!
*قطعه ای از آلبوم باران تویی گروه چارتار به همین نام*
.
.
مرا به طوفان داده ای...خودت کجایی؟!
پایه هفتم
عشق
دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــــ
آخرین نخ سیگارم به حرف آمد..؟؟
مرانسوزان...تنها میمانی..!
میخواهم انصراف بدهم،دیوانه ام از این دیوانگی ها دیگر
عینک زنانه روبرتو کاوالی - Roberto Cavalli
عینک زنانه روبرتو کاوالی به همراه کیف و دستمال اورجینال. طراحي بی نظیر و خیره کننده ويژه سال 2013، فوق العاده زیبا و شیک با کیفیت استثنایی برای اولین بار در ایران ...
قیمت : 39,000 تومان
برچسب ها :خرید عینک روبرتو کاوالی , عینک زنانه , عینک های شیک زنانه , هدیه برای خانم ها , خرید اینترنتی عینک آفتابی
عینک زنانه روبرتو کاوالی - Roberto Cavalli
عینک زنانه روبرتو کاوالی به همراه کیف و دستمال اورجینال. طراحي بی نظیر و خیره کننده ويژه سال 2013، فوق العاده زیبا و شیک با کیفیت استثنایی برای اولین بار در ایران ...
قیمت : 39,000 تومان
برچسب ها :خرید عینک روبرتو کاوالی , عینک زنانه , عینک های شیک زنانه , هدیه برای خانم ها , خرید اینترنتی عینک آفتابی
یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت: درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و
سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.
حرفام و باور کن بد جور گرفتارم
هم بغض بارونم هر لحظه می بارم
این بی قراری ها تقصیر چشماته
ای که نمی بینی تو قلب من جاته
حرفام و باور کن بی رنگ و بی نورم
از حس پروازم یک آسمون دورم
این خستگی هامو ای کاش که میدیدی
من بی تو پژمردم اما نفهمیدی
حرفامو باور کن حرفی بزن با من
این حس دلگیر رو با یک نگاه بشکن
توجه توجه
در مورد دو برادر حتما یه سر بزنید
ادامه مطلب منتظر شماست تا دست دروغگو رو بشه
چی فکر کردن اینا با خودشون؟
جون هر کی دوست داری بخونشون
عینک زنانه روبرتو کاوالی - Roberto Cavalli
عینک زنانه روبرتو کاوالی به همراه کیف و دستمال اورجینال. طراحي بی نظیر و خیره کننده ويژه سال 2013، فوق العاده زیبا و شیک با کیفیت استثنایی برای اولین بار در ایران ...
قیمت : 39,000 تومان
برچسب ها :خرید عینک روبرتو کاوالی , عینک زنانه , عینک های شیک زنانه , هدیه برای خانم ها , خرید اینترنتی عینک آفتابی
دانلود
رمز فایل:ashoraianemontazar
1- کتاب مدیریت مالی تالیف دکتر سید علی نبوی
2- کتاب مدیریت مالی جلد 1 و 2 تالیف ریموند پی نوو ترجمه دکتر علی جهانخانی
3- کتاب مدیریت مالی تالیف وستون و بریگام ترجمه دکتر حسین عبده تبریزی
4- کتاب مدیریت مالی تالیف دکتر مهدی تقوی انتشارات دانشگاه پیام نور
5- کتاب مدیریت مالی تالیف دکتر رضا شباهنگ انتشارات سازمان حسابرسی
شیوه ارزسیابی
1-مشارکت در فعالیت های کلاسی {جل مسائل، پاسخ به سوالات مطرح شده در کلاس و ..) 2 نمره
2- بررسی بازار سرمایه و تحلیل یک شرکت بورسی 3 نمره
3- امتحان پایان ترم 15 نمره
برای دیدن :
بررسی اتفاقات بازار شنبه مورخ 1392/12/10
شامل گزارشات آماری مناسب
و گزارش تحلیلی همراه با ذکر نکات لازم
به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
با نجابتی که آنطرفِ آب جا مانده است
غلت خوردن
میان نعره های نَعَم، نَعَم....
تو حق داشتی به دریا بزنی!
تخت های عربی هرچه که باشند،
از کارتن های ایرانی نرم ترند
و تو آنجا هرشب
به مراتب سنگین به خواب می روی!!
امشب لبهایت را
بر گونه ها جا می گذاری
فردا
عطر موهایت را
بر شانه ها...
دختری که
نتوانست کفش های کهنه اش را عوض کند،
خاکش را عوض کرد و
ذره
ذره
تمام شد....
بهمن88
سر قبر نشسته بودم …
باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره…
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟
مکث نکرد، گفت : سی-سالگی …
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم…
دکتر علی شریعتی :
ارزش آدمها گاه در حرف هاییست که برای نگفتن دارند ...
کاش میشد بعضی حرفها رو برای یک بار هم که شده گفت....
کاش میشد......
و قدرت عشق تو را به زندگی کردن وادار نماید
وچه آرزوی بالاتر از این که آرزوی یه انسان همنوع خودش باشه
وبا اون و دست در دست هم پیش به سوی خدا
ادماگه عشق تو زندگیش داشته باشه غنی ترین خزانه ها رو دارن
نمیدانم تعریف تو از عشق چیه ولی عشقی که برای رسیدن
به خدا نباشد عشق نیست.
تعداد صفحات : 14
داستان کوتاه پل