زندان سلیمان، که عنوان افسانه ایش را از داستان های رایج در منطقه درباره ی سلیمان نبی گرفته، یکی از شاخص ترین محوطه های تاریخی – طبیعی مجموعه میراث جهانی تخت سلیمان است. این کوه حاصل رسوب های چشمه ای آهکی (آرتزین) می باشد.

ارتفاع این کوه از زمین های اطراف، 107 متر بوده، بر فراز آن گودالی با عمق 85 متر و قطر دهانه ی 65 متر وجود دارد.

بقایای معماری بر جای مانده در ارتفاع 85 متری پیرامون آن شامل اتاق ها، پلّه ها، تراس و ... است که متعلق به هزاره اوّل قبل از میلاد مسیح (قوم مانا) بوده، نخست به عنوان جایگاهی مقدس و در دوره ی بعد، کاربردی مسکونی داشته است.

Zendane Soleyman that has gained it's legendary title from common stories in the region about prophet Soleyman, is one of the outstanding historical and natural sites of world heritage complex Takhte Soleyman. This mountain has been created by calcite sediments of an artesian spring. It's height from neighboring lands is 107 meters, there is a hole with 85 meters depth and 65 meters opening diameter on the top of it.

Its surrounding architecture remain in 85 meters height including rooms stairs, terrace and so on pertaining to the first millennium B.C(Mana rulling) at first considered as a sanctuary and then used as a residential place.

دانلود فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند

* درخواستی کاربران سایت *

.....................................................................................................

 1 

     تو، درخت شدی

            بهار که شد، هر دستت شکوفه بود

                                   تابستان میوه هایت را شیر می دادی

و همه پاییز را با باد گریه میکردی.

زمستان که بیایید تو را به خاطر افسردگی به  تیمارستان می برند

     تنها می مانی

                     تا دوباره

                               بهار شود.

2

                 من اما ،  گنجشک شدم

                          بهار را  آواز خواندم

                                        تابستان از گربه ها فرار میکردم

    پاییز را دنبال دودکشی گرم و بلند می گشتم

                         زمستان که بیایید دوست دارم

                                                               کنار تو مرا دفن کنند.

+ نیز ببینید

+ نیز بشنوید

* عارضم که کارگر محترم به درد شستن راه پله های منازل میخوردند و بس!!! و درعین اینکه تا 9شب همراه ایشون همه کارها را انجام دادیم ؛ بعداز رفتنشان هم دستمال به دست گرفته و تمام آثار و بقایای باقی مانده را خودمان رفع و رجوع نمودیم...

تا به اکنون و این لحظه همچنان کلی شست و شور و کارهای کابینتی و یخچالی باقی مانده است که به علت خستگی مفرط بعداز محل کار تا آخر هفته به هیچکدام از آنها نخواهم رسید متاسفانه!

*و من بازهم غر غر دارم که حیف این اسفند و این هوا که به دغدغه های خانه داری بگذرد . از اول خلقتمان هم هیچ میانه خوبی با این سبک دغدغه نداشتیم..دلم میخواهد بیخیال دست در جیب توی شلوغی مراکز خرید گم بشوم و تا جایی که میتونم برای عزیزانم عیدی بخرم..اصولا هدیه خریدن را دوست میدارم..غافلگیری رابیشتر..اگر اوضاع مالی  به سامان میبود  حتما تا آخرین روز امسال فقط عیدی میخریدم!!

*غر غر دیگری هم دارم که با کمال میل شما را در آن شریک مینومایم!!! هیچ ، تاکید میکنم ، هیچچچچ برنامه و مسافرت مفرح و شادی آور خاصی برای تعطیلات عید در سبد خانواده ما موجود نمی باشد..به شخصه اوایل اسفند یکی دوتاجای مدنظر درون کشوری را چک نمودم بلکه بتوان آنها را به زور در سبد خانوار جا داد اما با دیدن ارقام تورها و هتلها و یادآوری شلوغی سرسام آور شهرها،بیخیال شده و تصمیم گرفتیم همان منزل را به مکان خورد و خوراک و خواب تبدیل نموده و با استفاده از تکنیک تلقین !! سعی کنیم حالش را ببریم..البته که مجبوریم یک دیدار زورکیِ نادلخواهانه داشته باشیم خدمت خانواده نسبتا محترم پدری در ولایتشان ..که شما بگو مجبور باشی کل دُم مار را به یکهو در دهان مبارک جا بدهی بسکه این کار برایمان تلخ و طاقت فرساست!!

.چقدر بد که آدم هیچ انگیزه و ذوقانه خوشی برای این تعطیلات نداشته باشد...!!!

همین!

تا غرهای بعدی بدرود!!!

• تشریح کلیه
• وجود کربن دی اکسید در بازدم
• مشاهده سلولهای پوششی مخاط دهان

را با راهنمایی کارشناس زیست -خانم مددی نیا- انجام دادند.

تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون

کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی

غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

نرخ پايه مفتول مس افزايش يافت

آنگار دو سرچشمــه ی شیریـــن شرابنــد!

انگــــار که آن پلک زدنهــــای مکــــرر،

چونـــان پر پروانه لب برکـــه ی آبنــد!

از روز ازل لایــق چشمــان تو این بود،

که اینگـــونه در آینه خورشیــد بتابند!

ننوشته ترین شعر منی ای غزل محض؛

ابیات دل انگیز تو بی حـــد و حسابنــد،

ای کاش بدانــی که در این دغدغـه آباد

در باور مــن ثانیـــه ها قـــرن عذابنــد..!

پــردل