آنگار دو سرچشمــه ی شیریـــن شرابنــد!
انگــــار که آن پلک زدنهــــای مکــــرر،
چونـــان پر پروانه لب برکـــه ی آبنــد!
از روز ازل لایــق چشمــان تو این بود،
که اینگـــونه در آینه خورشیــد بتابند!
ننوشته ترین شعر منی ای غزل محض؛
ابیات دل انگیز تو بی حـــد و حسابنــد،
ای کاش بدانــی که در این دغدغـه آباد
در باور مــن ثانیـــه ها قـــرن عذابنــد..!
پــردل