وقتی ارسال تمام هدایا به انجام رسید و اتاقی که تا پریروز بازار شام بود حسابی تمیز و مرتب شد روبروی خانم کیا اومدم و مشغول رقاصی شدم و کلی غر کمر ریختم که یکهو چشمای خانوم کیا گرد شد، یکی از مشتریای ابرو پاچه بزی شرکت پشت سرم بود!! ..... خلاصه کلی بی آبرویی شد.
______________________________________________
صبح به آقای بنده خدا که کلی همیشه ازش کار میکشم زنگ زدم گفتم: یه ماموریت دارم براتون!
وقتی کار رو انجام داد ایمیل زد به این مضمون:
!mission done
جواب دادم:
!well done soldier