من صبورم اما به خدا دست خودم نیست
اگرمی رنجم یا اگر شادی زیبای تو
را به غم غربت چشمان خودم
میبندم من صبورم اما چه قدَر با همه ی
عاشقی ام محزونم و به یاد همه ی خاطره
های گل سرخ مثل یك شبنم افتاده ز
غم مغمومم من صبورم اما بی دلیل از قفس كهنه ی
شب می ترسم بی دلیل از همه ی
تیرگی رنگ غروب و چراغی كه تو را از
شب متروك دلم دور كند من صبورم اما آه ، این بغض گران صبر چه می داند چیست
"حمید مصدق"