loading...
رویال
زهرا احمدی بازدید : 10 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

یک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفت :


"بنویس ! هرچه می خواهی بنویس !بد ، زشت ، احساسی ، دوست داشتنی ، هی بنویس و پاک

کن "


چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پر از علامت و حرف بود  جای پاک کردن ها و نوشتن های


مکرر رویش دیده می شد . کاغذ را گرفت .



این بار یک کاغذ سیاه به او داد و گفت :



"بنوس. همان هایی که نوشتی و پاک کن ، خط خطی کن ..."


دختر گفت :نمی شود استاد ! روی برگه سیاه نمی شود چیزی نوشت !"


استاد چادرش را سر کرد و لبخند ملیحی زد. نگاه دختر به ساهی چادر خیره ماند.


یا صاحب الزمان


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 529
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 31
  • بازدید امروز : 296
  • باردید دیروز : 40
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 390
  • بازدید ماه : 658
  • بازدید سال : 2,191
  • بازدید کلی : 14,346